برایت شعر نمیخوانم
من امشب با سَر و دست هایِ تو تا صبح ، کار دارم
من امشب مَستِ عطرِ تو ، تو را در بیخ و بُن دارم
برایت شعر نمیخوانم
میخواهم ، لجم را بر سَرِ لب هایِ خوش لعلِ تو درآرَم
وَ می بالم که با شور و شعف دست از سَرِ تو بر نمیدارم
نمی دانم ، ولی امشب برایت شعر نمیخوانم.
تو ,شعر ,، ,برایت ,امشب ,هایِ ,برایت شعر ,شعر نمیخوانم ,می بالم ,درآرَموَ می ,بالم که
درباره این سایت